لزوم بازنگری در سیاست خارجی تجدیدنظرطلبانه ایران
به گزارش سفر به آنتالیا، شرایط نظام بین الملل ایجاب می نماید که جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاستنگاه همزمان به شرق و غرببه جای سیاست اشتباهنگاه یکجانبه به شرق، از رقابت کشورهای غربی و شرقی در جهت افزایش توانمندی های خود بهره گیرد تا بتواند در آینده جایگاهی متناسب با نقش تاریخی و تمدنی خود در عرصه بین المللی کسب نماید.
در هر نظام بین المللی دولتهایی که از نظم و نظام موجود ناراضی هستند، استراتژی تجدیدنظر طلبی را در دستور کار خود قرار می دهند تا نظم و نظامی مطابق با خواست و آرمان خود را مستقر سازند.جمهوری اسلامی ایرانِ ناراضی از نظم موجود هم از زمان شکل گیری،جهت گیری تجدید نظرطلبانه را در سیاست خارجی خود در پیش گرفت.اما این استراتژی نه تنها به نظم مورد نظر نینجامید بلکه باعث آسیب پذیری جمهوری اسلامی شده است.
اتخاذ استراتژی تجدیدنظرطلبانه در برابر نظم مستقر احتیاجمند برخورداری از توان مادی ضروری است تا از آن طریق بتوان در برابر نظم مستقر ایستاد و آن را به چالش کشید یا حتی نظمی در برابر آن ایجادکرد. جمهوری اسلامی از بدو تاسیس تا کنون فاقد فاکتورهای مادی لازم برای پیشبرد سیاست خارجی تجدیدنظرطلبانه خود بوده و می باشد.در این میان مهمترین فاکتور مورد احتیاج،در مرحله اول توان مالی است که در مراحل بعدی باید قابلیت ترجمه شدن در عرصه های تکنولوژی و نظامی را داشته باشد.این عدم برخورداری از توانایی های مادی،موجب شده که اهداف و ابزارهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی با یکدیگر همخوانی نداشته باشند.به عبارت بهتر، ایران اهدافی را در دستور کار سیاست خارجی خود گنجانده که ابزارهای لازم برای دستیابی به آنها را ندارد و این نشان دهنده عدم واقع بینی در سیاست خارجی و نسبت به نظام بین الملل است.
پافشاری در مخالفت با نظم و نظام موجود در قالب سیاستآمریکا ستیزیباعث رویارویی جمهوری اسلامی با آمریکا و متحدان آن و نزدیکی به کشورهای ناراضی از نظم موجودِ روسیه و چین در قالب سیاستنگاه به شرقشده است. سیاستآمریکا ستیزیموجب آسیب پذیری ایران شده که با تحریم های همه جانبه آمریکا،اقتصاد ایران روز به روز ضعیف تر شده و تبعات سیاسی و اجتماعی گوناگونی را به جامعه تحمیل می کند.از این رو جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاستنگاه به شرق سعی در جبران آسیب پذیری سیاستآمریکاستیزی دارد.در اینجا این سوال اساسی مطرح است که آیا روسیه و چین توان و اراده جبران آسیب پذیری ایران را دارند؟
اساس اتخاذ سیاستنگاه به شرقاز سوی تصمیم گیران جمهوری اسلامی این استدلال است که چین و روسیه در آینده،نظمی در برابر نظم بین المللی موجود تشکیل می دهند و ایران با قرار گرفتن در اردوگاه این نظم،هم می تواند از فشارهای آمریکا علیه خود بکاهد و هم به اسم بازیگری کلیدی در نظم چینی-روسی ایفای نقش نماید. نکته ای که مقامات جمهوری اسلامی نادیده گرفته اند این است که خود چین و روسیه در یک نظم بین المللی حضور دارند که در آن قدرتهای عظیم دنیای بر سر منافع مشترک چانه زنی می نمایند.
در بالا اشاره شدکه ایجاد نظم،مستلزم داشتن توانایی های مالی،تکنولوژیک و نظامی است.شرایط فعلی روسیه نشان دهنده این است که این کشور در دو زمینه مالی و تکنولوژیک به شدت دچار ضعف است. صرف نظر از سلاح های هسته ای و جغرافیای کلان سیاسی روسیه،این کشور توانایی مادی لازم برای برقراری یک نظم موثر را ندارد.در زمان اتحاد جماهیر شوروی هم،این کشور به اسم یک ابرقدرت توسعه نیافته شناخته می شد.در زمان حاضر که توانایی های روسیه به مراتب در سطحی پایین تر از اتحاد جماهیر شوروی است،احتمال ارتقای روسیه به صندلی ابرقدرتی بسیار اندک است؛در واقع این کشور ممکن است دچار تنزل بیشتری هم گردد.روسیه صرفا در منطقه قفقاز وآسیای میانه قادر به ایفای نقشی جدی است نه فراتر از آن.
چین اما شرایط متفاوتی نسبت به روسیه دارد.رشد مالی بی نظیر چین علاوه بر این که این کشور را به دومین اقتصاد دنیا تبدیل کرده است،پتانسیل تکنولوژیک و نظامی این کشور را هم افزایش داده است.اما آیا چین می تواند نظمی بین المللی ایجاد کند؟
در مورد چین باید به دو نکته مهم دقت داشت.اول اینکه همه اشکال توسعه سرمایه داری تا میزان ای با یک الگوی موفقیت و شکست همراه هستند.هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم رشد مالی چین برای مدت زمانی طولانی ادامه داشته باشد،پس باید منتظر دوره هایی از وقفه و آشفتگی در فرایند رشد مالی این کشور باشیم.نکته بعدی،رابطه چین با منطقه اش است که اساسی ترین مورد برای کسب صندلی ابرقدرتی و ایجاد نظمی بین المللی است.اگر چین تسلط موثر خود را بر همسایگانش به منصه ظهور برساند،می تواند خودش را به اسم قدرت برتر آسیای شرقی جا بیندازد و بدین ترتیب جهت احراز صندلی ابرقدرتی اش را هموار کند.
هرچند چین در شرق آسیا از نفوذ بالایی برخوردار است اما به نظر نمی رسد که بتواند بر این منطقه سلطه یابد.سه مانع اصلی برای تسلط چین در شرق آسیا وجود دارد. اولین مانع،همسایگان چین از جمله ژاپن،کره جنوبی و هند هستند.ژاپن و کره جنوبی هردو قدرت های مالی عظیمی هستند که توانایی بالقوه دست یابی به سلاح هسته ای را هم دارند.چنانچه چین قصد سلطه بر آسیای شرقی را داشته باشد ناگزیر از سلطه براین دو کشور است و قطعا ژاپن و کره جنوبی در برابر این اقدام چین واکنش نشان خواهند داد.از سوی دیگر،هند دومین کشور پرجمعیت دنیا که دارای سلاح هسته ای است و اقتصاد رو به رشدی دارد هم مانع جدی برای تسلط چین بر شرق آسیا است. سلطه منطقه ای چین در آسیای شرقی یعنی از دست رفتن موقعیت هند برای تکیه زدن بر کرسی قدرت عظیم منطقه ای در آسیای جنوبی.
دومین مانع،مسئله بغرنج تایوان است.هرچند که چین آن را یک مسئله داخلی می داند اما بخش اعظمی از کشورهای دنیا و از جمله آمریکا،آن را یک موضوع بین المللی می دانند.این موضوع قطعا پاشنه آشیل چین برای تسلط بر آسیای شرقی خواهد بود. سوم،مانع روسیه که قطعا از دو مانع پیشین برای چین سخت تر خواهد بود.روسیه تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش تسلط چین بر شرق آسیا نخواهد شد.کسب صندلی هژمونی منطقه ای به وسیله چین،یعنی هموار شدن راه چین برای احراز موقعیت ابرقدرتی.روسیه در حال حاضر با ابرقدرت آمریکا (هرچند رو به افول)روبرو است و تمایل ندارد که با یک ابرقدرت دیگر آنهم در نزدیکی مرزهای خود سروکار داشته باشد.این سه مانع در صورت فرض خروج آمریکا از منطقه آسیای شرقی است،چنانچه آمریکا از شرق آسیا خارج نگردد مسائل چین برای سلطه منطقه ای بیشتر خواهند بود.
پس ملاحظه می گردد که راه چین هم برای برقراری نظمی بین المللی اصلا هموار نیست.چین نهایتا بتواند نظمی محدود در قالب سازمان همکاریهای شانگهای ایجاد کند که البته روسیه هم در این نظم سهیم خواهد بود. در آخر باید توجه داشته باشیم نظم هایی که چین و روسیه قادر به ایجاد آن هستند صرفا به اسم یک مُسَکِنْ عمل می نمایند اما قادر به مداوای درد نیستند.به اسم مثال سازمان همکاریهای شانگهای یا هر سازمان دیگری قادر به دور زدن تحریم های آمریکا علیه ایران است؟ آیا چین،روسیه یا هر کشور و سازمانی این اراده را دارد که بخاطر حمایت از ایران خود را با آمریکا درگیر کند؟آیا کشوری یا سازمانی این ریسک را می کند که از بازار 330 میلیونی آمریکا بخاطر بازار 80میلیونی ایران،صرف نظر کند؟ آیا شرکت های فناورانه چینی که درحال کوشش برای ارتقای سطح تکنولوژی خود و رقابت با رقبای آمریکایی هستند،حاضرند از منافع حضور در بازار آمریکا دست بکشند؟ جواب تمام این سوالات منفی است.
منطق قدرت ایجاب می کند که کشورها با اتخاذ جهت گیری مناسب در سیاست خارجی خود در پی تامین حدبیشتری منافع ملی شان باشند.ایران کشوری در حال توسعه است و کشورهای در حال توسعه اهداف و تعهدات محدودتری نسبت به کشورهای پیشرفته دارند. منافع این کشورها بیشتر محلی و منطقه ای است تا دنیای. قدرت محدود این کشورها،آنها را وا می دارد که به وسیله دوستی با همسایگان و عدم درگیری و تقابل با قدرت های عظیم،در پی حفظ و ارتقای منافعشان باشند.
بنابراین جمهوری اسلامی احتیاجمند تجدید نظر در سیاست خارجی تجدیدنظرطلبانه خود است و در این جهت، الگوی چینی می تواند برترین راهنما برای ایران باشد. چین با عبور از ایدئولوژی دنیا وطن گرا و بازگشت به ملی گرایی، برای مدتها توانست از امکاناتی که غرب برای پیشرفت آن مهیا کرده بود،استفاده کرده و اهداف خود را در راستای تبدیل شدن به یک قدرت عظیم،پیگیری نماید.چین به جای درگیری با آمریکا و کشورهای غربی، تمام توان و انرژی خود را بر روی نیل به اهدافش متمرکز کرده است.این درست برعکس جهتی است که جمهوری اسلامی در پیش گرفته، بدین معنا که بدون داشتن توان کافی و لازم برای درگیری و رقابت با هژمون،شعارهای تند و ایدئولوژیک سر داده و بیشتر توان و منابع خود را صرف پرداخت هزینه شعارهای خود می کند.
شرایط نظام بین الملل ایجاب می کند که جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاستنگاه همزمان به شرق و غرببه جای سیاست اشتباهنگاه یکجانبه به شرق،از رقابت کشورهای غربی و شرقی در جهت افزایش توانمندی های خود بهره گیرد تا بتواند درآینده صندلیی متناسب با نقش تاریخی و تمدنی خود درعرصه بین المللی کسب نماید.لزوم تجدید نظر درسیاست خارجی جمهوری اسلامی از این جهت دارای اهمیت است که درک گردد ایران هیچ شریک استراتژیکی در دنیا ندارد.ممکن است این تصور وجود داشته باشد که چین و روسیه شرکای استراتژیک هستند.رای مثبت چین و روسیه به تمامی قطعنامه های تحریمی(1737،1747،1803،1929) وغیرتحریمی(1696،1835) شورای امنیت علیه ایران،تاخیر حدود یک دهه ای روسیه در تحویل سامانه دفاع هوایی اس 300 به ایران و عدم موافقت 13ساله چین و روسیه بادرخواست عضویت کامل ایران در سازمان همکاری های شانگهای که به تازگی با این درخواست موافقت شده،ثابت می کند که این دو کشور نمی توانند شرکای استراتژیکی برای ایران باشند.
بنابراین ایران باید توانایی و قابلیت بازی تاکتیکی با همه طرف ها در نظام بین الملل را داشته باشد و این میسر نخواهد بود مگر با ارتقای سطح توانایی های مالی،تکنولوژیکی و نظامی.
پژوهشگر مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه
23311
منبع: خبرآنلاین